می‌گه دمت گرم که پیگیر شدی و فکر می‌کنم به این که کاش می‌شد بیشتر پیگیر بود. که ای کاش یه سری چیزا قابل بیان بود و یه سری کارها قابل اجرا.

داشتیم راه می‌رفتیم. می‌گم این جا محل کار فلانیه. یه نگاه انداخته می‌گه یه روز از 8 صبح تا 12 همین جاها پلاس باش، بالاخره که می‌بینیش. گفتم ببینمش بعد چی کار کنم؟! شونه‌ش رو بالا انداخت و گفت خودمم نمی‌دونم. و فکر می‌کنم به این که کاش یه سری آدما نزدیک‌تر بودن. دردسترس‌تر بودن.

لایو گذاشته بود داشت رپ می‌خوند. فکر می‌کنم به این که انگار تاریخ تکرار می‌شه. برا آژیر فرستادم لایوشو و بعد داشتم به دیالوگامون فکر می‌کردم و واقعا تاریخ تکرار شد.

پیام داده تو گروه که قراره برای جشنواره، تست بگیرن و من عمیقا دلم می‌خواد می‌تونستم اندکی اطمینان داشته باشم که می‌تونم جزو آدمای پذیرفته‌شده باشم و الان هیچ کاری از دستم برنمیاد.

گفت همیشه یهویی باش. کاش می‌شد همیشه یهویی باشم.




مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها